حادثه واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران محیط زیست در تیر ماه سال گذشته شوکی بود که نه فقط جامعه خبری که تمام ایرانیان را متاثر کرد، حادثهای تلخ و فراموش نشدنی که بار دیگر توجه افکار عمومی را به مشکلات حمل و نقل و سوء مدیریت این حوزه بویژه در تورهای خبرنگاری جلب کرد.
دسترسی به اخبار و اطلاعات نیاز همیشگی جامعه بشری بوده و انسان همواره به اخبار تازه نیازمند است از این رو کار خبر و خبررسانی تعطیل بردار نیست و حرفه خبرنگاری نیز شغلی برای تمام فصول محسوب میشود.
خبرنگاری شغل پرخطری است که فقط علاقه میتواند افراد را به ادامه فعالیت در این حرفه ترغیب کند؛ هر چند همگان اذعان دارند که خبرنگاری جزو مشاغل پرخطر است ولی هنوز که هنوز است این امر در کشور ما به تصویب نرسیده و خبرنگاران نمیتوانند از مزایای آن استفاده کنند.
امروز قصد ندارم که از علل این امر سخنی بگویم چون به واقع مادیات در شغل خبرنگاری هیچ راهی ندارد و کسانی که صرفا بخاطر این موضوع این شغل را انتخاب کنند خیلی زود از ادامه فعالیت منصرف میشوند ولی باید گفت خبرنگاری شغلی است که لحظه به لحظه آن توام با اتفاقات و مخاطرات فراوان است.
سالها انجام کار خبرنگاری و قلم فرسایی و تهیه خبر و گزارش، هیجان و استرس در سرما و گرما، وقت و بی وقت در بطن جامعه هر روز و هر ساعت خاطرات خوب و بد زیادی را در ذهن خبرنگاران به ثبت رسانده و به یادگار میگذارد رویدادهایی که مرور آن گاهی برایتان خوشایند بوده و گاهی نیز شما را آزرده میسازد.
خبرنگاری به واقع باید گفت شغلی است که محدوده و مرزی نمیشناسد زیرا باید عاشقانه در راستای رسالت سنگینی که برعهده ات است حرکت کنی و شاید این امر را زمانی بخوبی درک میکنیم که مسوولیت تهیه خبری به شمار واگذار شود و در این مسیر مجبور شوی با طی مسافت و مشقات بسیار به دورترین نقاط کشور و سخت گذرترین مناطق گام بگذاری.
این اتفاقات و ماموریت ها باعث شده تا ذهن خبرنگاران در طول سالها فعالیت و حضور در اتفاقات، حوادث و رخدادهای مختلف، حاوی خاطرات تلخ و شیرینی باشد که تا آخرین لحظه عمر هیچگاه از ذهن، روح و قلب آنها زدوده نمیشود.
با ورق خوردن تقویم خرداد ماه و رسیدن به واپسین ایام بهار، برگهای خاطرات من نیز با آن ورق میخورد تا از کنار نخستین روز تابستان به سادگی نگذرم زیرا آغاز فصل تابستان برای من یادآور خاطرات تلخ حادثه واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران در شهرستان نقده است که با جرات باید بگویم از تلخ ترین تجربههای کاری برایم بود.
عصر روز دوم تیرماه ۱۴۰۰ وقتی زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد و خبر واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران اعزامی از تهران به نقده را که برای بازدید از طرح تونل انتقال آب به دریاچه ارومیه آمده بودند را بهم اطلاع دادند؛ هرگز فکر نمیکردم شاید روزی برسد که اهالی رسانه نیز خود سوژهای برای خبر شوند.
واژگونی اتوبوس اهالی مطبوعات و خبرگزاریها شرکت کننده در یک تور رسانهای سازمان حفاظت محیط زیست، حادثه دردناکی بود که در آن جمعی از پرتلاشترین اقشار جامعه یعنی «خبرنگاران» مصدوم شدند و متأسفانه ۲ نفر از آنها در راه انجام رسالت حرفهای خود جانشان را از دست دادند.
خبرنگارانی که در این حادثه مصدوم و جان خود را از دست داده بودند بارها و بارها خبرهای مربوط به حوزه محیط زیست را مخابره کرده بودند ولی خود به خبر تلخ عصر دوم تیرماه مبدل شدند.
هنوز چهره خبرنگارانی که در اورژانس بیمارستان نقده برروی برانکارد با چهره ها و بدنهایی خونین و بانداژ شده در حالیکه از درد ناله میکردند از ذهنم پاک نمیشود و هر زمان که به این شهرستان میروم اولین چیزی که در ذهنم متصور میشود چهره دردمند خبرنگاران در آن عصر خونین است.
وقتی در بیمارستان و بر سر همکاران خبرنگارم که هر کدام در گوشهای مظلومانه در حال مداوا بودند، رسیدم به این جمله ایمان آوردم که خبرنگاری شغلی است که باید دغدغه دیگران را داشت اما فرصت این را هم به دست نیاورد که دغدغهمند خویشتن بود.
حادثه این روز و دیدن چهره خبرنگارانی که در حال مداوا بودند بی شباهت به دوران دفاع مقدس نبود این تصاویر هرگز و تا آخر عمر از ذهنم زدوده نخواهد شد چهرههایی که نشان از درجه تعهد و مسوولیت آنان در عمل به وظیفه خطیرشان داشت.
خبرنگارانی که حتی خانواده و زندگی خود را هم فراموش کرده و در راه خطیر آگاهی رسانی به مردم جان خود را نیز شبانه روز و در سرما و گرما وقف خدمت به مردم و عرصه اطلاع رسانی کرده بودند؛ خبرنگارانی که با کمترین حقوق و مزایا بیشترین رنج و مشقت را در این راه متحمل شدند.
تماشای تصاویر مهشاد و ریحانه در حالیکه لبخندی زیبا روی چهره و لبهایشان نقش بسته، تحمل این اتفاق تلخ را برای من سنگینتر میکند؛ چشمهایی که شور زندگی در آنها موج میزد اما در اوج جوانی خاموش شدند.
آری واقعا شغل خبرنگاری از «برون دل میبرد و از درون دل می ترکاند»؛ بسیار اتفاق افتاده که خبرنگاران انجام وظیفه خویش که همانا خبررسانی فوری و به موقع است را بر اعضای خانواده و حتی کسب منفعتهای اقتصادی ترجیح داده و چه بسا بسیاری از اوقات مورد بی مهری نیز قرار گرفته و به انواع اتهامهای دروغین نیز متهم میشوند و گاهی نیز جان خود را در این راه فدا میکنند.
به واقع کسی که شغل مقدس خبرنگاری را انتخاب می کند که سراپا عشق و استعداد و سرشار از استقامت و وفادری به مردم و جامعه باشد تا بتواند رنج ها و سختی های خبرنگاری را تحمل کند.
بسیاری معتقدند خبرنگاری یکی از ۱۰ شغل پرخطر دنیا به شمار میآید که به دلیل شمار فراوان استرسها و بخاطر دنبال کردن اخبار روزانه، افراد را در معرض سکته قلبی، مغزی و زخم معده قرار میدهد اما با همه سختی ها من به این واقعیت رسیده و به آن ایمان دارم که خبرنگاران این شغل را نه برای نام و نان، بلکه برای عشق و جان انتخاب کردهاند!
مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی، ۲ نفر از خبرنگاران فعال در حوزه محیط زیست بودند که با دعوت ستاد احیای دریاچه ارومیه در قالب یک تور رسانهای همراه با دیگر خبرنگاران برای بازدید از پروژههای عمرانی این ستاد اعزام شدند، اما در جریان این بازدید ۲روزه، اتوبوس آنها که در ۱۸کیلومتری شهر نقده در حال حرکت بود، بدلیل ناتوانی راننده در کنترل وسیله نقلیه دچار سانحه میشود و در نتیجه، این ۲ خبرنگار (مهشاد کریمی خبرنگار ایسنا و ریحانه یاسینی خبرنگار ایرنا) جانشان را از دست میدهند و ۲۱ نفر دیگر هم دچار آسیبهای جدی میشوند.
این اولین بار نیست که حادثه تصادف، جان خبرنگاران را میگیرد، ۱۷ سال پیش در پانزدهم آذر سال ۱۳۸۴ نیز ۶۹ خبرنگار، عکاس و تصویربردار رسانهها بر اثر بی مبالاتی و سفر با هواپیمای فرسوده سی ۱۳۰ به علت سقوط هواپیما در کنار ۴۵ نظامی دیگر جان باختند که علت آن حادثه نیز نقص فنی اعلام شد اگر چه هرگز مقصری محاکمه نشد.
در این جا این سووال مطرح میشود که این حوادث تابه کی میخواهد ادامه داشته باشد؟ واژگون شدن اتوبوس حامل سربازان در محور زاهدان – آباده در دهشیر یزد تنها یک روز پس از این حادثه، که پنج نفر کشته و ۳۳ نفر مصدوم شدند، اگر به قدیمتر بخواهیم برگردیم، باید به سقوط اتوبوس حامل دانشجویان شریف در تاریخ ۲۶اسفند ۱۳۷۶ اشاره کنیم که در پی آن هفت نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در مسیر بازگشت از بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی که در دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شده بود، کشته شدند و مریم میرزاخانی هم یکی از آنها بود که از آن حادثه جان سالم به در برد، واژگونی اتوبوس حامل دختران دانشآموز هرمزگان که عازم اردوی شیراز بودند و حوادث مکرری از این دست که برای کاروانهای راهیان نور در چند سال گذشته روی داده است و معلوم نیست قرار است کی درس عبرتی بشود!
در حالیکه در روزهای نخست این حادثه در سال گذشته مسوولان مختلف از برخورد با عاملان این حادثه و نیاز به ساماندهی وسایل حمل و نقل عمومی به کرار سخت گفتند و گفتند ولی با وجود گذشت یکسال هنوز اقدامی عملی برای ایمن سازی حمل و نقل عمومی کشور انجام نشده و همچنان شاهد حوادثی از این دست در کشور هستیم.
سخنگوی قوه قضاییه نیز در آستانه سالگرد این حادثه روز گذشته گفته است: که فرایند رسیدگی نسبت به وقوع جرم توسط قاضی مرجع ذی صلاح حوزه قضایی مربوطه صورت گرفته و پرونده به عنوان ایراد ۲ فقره قتل ناشی از بی احتیاطی در رانندگی در جریان رسیدگی قرار دارد و مجازات مقصر با رسیدگی حاصل میشود.
مسعود ستایشی اعلام کرد: بر همین اساس پس از طی فرایند دادرسی طبق مفاد نظرات کارشناسی در هیاتهای سه نفره و پنج نفره، تقصیر با راننده بوده و برای مسوولان وقت محیطزیست نیز قرار منع تعقیب صادر شده است.
https://salmaspress.ir/?p=12691